نوشته شده توسط : علی

 

 
 

کهتقي دژاکام در وبلاگ اب و اتش نوشت:در شب عاشورا، اول کسی که اعلام یاری نسبت به ابا عبدالله کرد، برادر رشیدش ابوالفضل بود.

هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران:وقتی که شمر بن ذی الجوشن می‌خواست از کوفه به طرف کربلا حرکت کند، یکی از حضاری که در آنجا بود، به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسین بن علی هستند، خواهش می‌کنم امان نامه‌ای برای آنها بنویس. ابن زیاد هم نوشت. شمر در یک فاصله دور، از قبیله‌ای بود که قبیله اُمّ البنین با آنها نسبت داشتند. این پیام را عصر تاسوعا شخص او آورد.

این مرد پلید، آمد کنار خیمه حسین بن علی «ع» و فریادش را بلند کرد: اَینَ بَنو اُختِنا؟ خواهر زادگان ما کجا هستند؟ ابوالفضل «ع» در حضور ابا عبدالله نشسته بود. برادرانش همه آنجا بودند. یک کلمه جواب ندادند تا امام فرمود: اَجیبُوهُ وَ اِن کانَ فاسِقاً؛ جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است. آقا که اجازه داد، جواب دادند. گفتند: ما تَقولُ؟ چه می‌گویی؟ [گفت:] مژده‌ای برای شما آورده‌ام، بشارتی برای شما آورده‌ام. برای شما از امیر عبیدالله امان آورده‌ام، شما آزادید، اگر الان بروید، جان به سلامت می‌برید. گفتند: خدا تو را لعنت کند و امیرت ابن زیاد و آن امان نامه‌ای که آورده‌ای. ما امام خودمان، برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تأمین داریم؟!

در شب عاشورا، اول کسی که اعلام یاری نسبت به ابا عبدالله کرد، برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه‌ای که می‌کنند، ولی آنچه که در تاریخ مسلّم است، این است که ابوالفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند و خوشرو و زیبا بود. وَ کانَ یُدعی قَمَرُ بَنی هاشِمٍ. او را ماه بنی هاشم لقب داده بودند. اینها حقیقت است، البته شجاعتش را از علی «ع» به ارث برده بود. داستان مادرش حقیقت است که علی «ع» به برادرش عقیل فرمود زنی برای من انتخاب کن که وَلَدَتهَا الفُحولَةُ؛ یعنی از شجاعان به دنیا آمده باشد. عقیل اُمّ البنین را انتخاب می‌کند و می‌گوید این همان زنی است که تو می‌خواهی. لِتَلِدَ لی فارِساً شُجاعاً؛ دلم می‌خواهد از آن زن، فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید. تا این مقدار حقیقت است. آرزوی علی در ابوالفضل تحقق یافت.

روز عاشورا می‌شود. بنابر یکی از دو روایت، ابوالفضل جلو می‌آید، عرض می‌کند برادرجان! به من هم اجازه بفرمایید. این سینه من تنگ شده است؛ دیگر طاقت نمی‌آورم. می‌خواهم هر چه زودتر جان خودم را فدای شما کنم.

 

 

من نمی‌دانم روی چه مصلحتی امام جواب حضرت ابوالفضل را چنین داد. خود ابا عبدالله بهتر می‌دانست. فرمود برادرم! حال که می‌خواهی بروی، برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری. لقب «سقا»، آب آور، قبلاً به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش، ابوالفضل توانسته بود برود صف دشمن را بشکافد و برای اطفال ابا عبدالله آب بیاورد. این جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ نه، سه شبانه روز بود که ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دو بار از جمله در شب عاشورا آب تهیه کنند. حتی غسل کردند، بدنهای خودشان را شست و شو دادند.

ابوالفضل فرمود: چشم. ببینید چقدر منظره باشکوهی است! چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است، چقدر انسانیت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت و فداکاری است؟! یک تنه خودش را به جمعیت می‌زند. مجموع کسانی را که دور آب را گرفته بودند، چهار هزار نفر نوشته‌اند.

وارد شریعه فرات شد. اسب را داخل آب برد (این را همه نوشته‌اند). اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب می‌کند و به دوش می‌گیرد. تشنه است، هوا گرم است، جنگیده است. همان طور که سوار است و آب تا زیر شکم اسب را فرا گرفته است، دست زیر آب می‌برد. مقداری آب با دو دستش تا نزدیک لبهای مقدسش می‌آورد. آنهایی که از دور ناظر بوده‌اند، گفته‌اند اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد؛ آبها را روی آب ریخت. کسی نفهمید که چرا ابوالفضل در آنجا آب نیاشامید؟! اما وقتی که بیرون آمد، رجزی خواند که در این رجز،  مخاطب، خودش بود نه دیگران. از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید:

یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسَینِ هُونی                 فَبَعدَهُ لا کُنتُ اَن تکوُنی

هذَا الحُسَینَ شارِبُ المنوُنِ                       وَ تَشرَبینَ بارِدَ المَعینِ

وَ اللهِ ما هذا فِعالَ دینی                            وَ لا فِعالَ صادِقِ الیَقینِ

ای نفس ابوالفضل! می‌خواهم بعد از حسین زنده نمانی. حسین شربت مرگ می‌نوشد، حسین در کنار خیمه‌ها با لب تشنه ایستاده باشد و تو آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات و همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو مأموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟!

هذَا الحُسَینَ شارِبُ المنوُنِ                       وَ تَشرَبینَ بارِدَ المَعینِ

هیهات! هرگز دین من چنین اجازه‌ای به من نمی‌دهد، هرگز وفای من چنین اجازه‌ای به من نمی‌دهد. ابوالفضل مسیر خود را در برگشتن عوض کرد. از داخل نخلستانها آمد. قبلاً از راه مستقیم آمده بود. چون می‌دانست همراه خودش امانت گرانبهایی دارد، راه خود را عوض کرد و تمام همتش این بود که آب را به سلامت برساند. چون امکان داشت تیری بیاید و به مشک بخورد و آبها را بریزد و نتواند به هدفش برسد.

در همین حال بود که دیدند رجز ابوالفضل عوش شد. معلوم شد حادثه تازه‌ای پیش آمده است. فریاد زد:

وَاللهِ اِن قَطَعتُموا یَمینی                         اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی

وَ عَن اِمامِ صادِقِ الیَقینِ                        نَجلُ النَّبیِّ الطّاهِرِ الاَمینِ

به خدا قسم اگر دست راست مرا ببرید، من دست از دامن حسین بر نمی‌دارم. طولی نکشید که رجز عوض شد:

یا نَفسُ لا تَخشی مِنَ الکُفّارِ                 وَ اَبشِری بِرَحمَةِ الجَبّارِ

مَعَ النَّبیِّ السَّیدِ المُختارِ                       قَد قَطَعوا بَبَغیِهِم یَساری

در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. نوشته‌اند با آن هنر و فروسیّتی که داشت، به هر زحمت بود مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. من نمی‌گویم چه حادثه‌ای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است. در شب تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ می‌شود.

این را هم عرض کنم که ام البنین مادر حضرت ابوالفضل در حادثه کربلا زنده بود ولی در کربلا نبود؛ در مدینه بود. به او خبر دادند که در حادثه کربلا هر چهار پسر تو شهید شدند. این زن بزرگوار به قبرستان بقیع می‌آمد و برای فرزندان خودش نوحه سرایی می‌کرد. نوشته‌اند نوحه سرایی این زن آنقدر دردناک بود که هر کس می‌آمد گریه می‌کرد، حتی مروان حکم که از دشمن‌ترین دشمنان بود.

در نوحه سرایی خود، گاهی همه فرزندانش و گاهی ارشد آنها را بالخصوص یاد می‌کرد. ابوالفضل، هم از نظر سنّی و هم از نظر کمالات روحی و جسمی، ارشد ِ فرزندانش بود. من یکی از این دو مرثیه‌ای را که از این زن به خاطر دارم، برای شما می‌خوانم. این مادر داغدار در آن مرثیه‌های جانسوز خودش ( به طور کلی عربها مرثیه را خیلی جانسوز می‌خوانند) این جور می‌خواند:

یا مَن رَأَی العَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ

وَ وَراهُ مِن اَبناءِ  حَیدَرِ ٍ کُلُّ لَیثٍ ذی لَبَدٍ

اُنبِئتُ اَنَّ ابنی اُصیبَ بِرَأسِهِ مَقطوعَ یَدٍ

وَیلی عَلی شِبلی اَمالَ بِرَأسِهِ ضَربُ العَمَدِ

لَو کانَ سَیفُکَ فی یَدیکَ لَما دَنی مِنهُ أَحَدٌ

 

 

ای چشم ناظر! ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را می‌دیدی! ای کسی که آن لحظه را تماشا کردی که شیربچه من ابوالفضل از جلو و شیربچگان دیگر من از پشت سرش بر این جماعت پست حمله برده بودند! برای من قضیه‌ای نقل کرده‌اند؛ نمی‌دانم راست است یا دروغ؟ گفته‌اند در وقتی که دستهای بچه من بریده بود، عمود آهنین بر فرق فرزند عزیز من وارد شد، آیا راست است؟! وَیلی عَلی شِبلی اَمالَ بِرَأسِهِ ضَربُ العَمَدِ. بعد می‌گوید: ابوالفضل! فرزند عزیزم! من خودم می‌دانم، اگر دست می‌داشتی، مردی در جهان نبود که با تو رو به رو شود. اینکه آنها چنین جسارتی کردند، برای این بود که دستهای تو از بدن بریده شده بود.

 

 

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرینچ

 

از: مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، (چاپ ششم، تهران: انتشارات صدرا، آبان ماه 1365)، صفحات 58 تا 64.



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
 
 
بنافراد بسیاری در واقعه عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. گروهی عاشقانه از حریم ولایت دفاع کردند و دسته دیگر، سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

به گزارش ندای انقلاب به نقل از فارس، دهم محرم سال ۶۱ هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند. 

با استناد به دانشنامه ۱۴ جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلی‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه شده است:
نام، نقش وی در کربلا، سرانجام و چگونگی مرگشمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش، دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ. محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند، روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد. عبید الله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت، چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد.
یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد.
سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد.
حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند.
حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند.
زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید.
محمد بن اشعث هتک حرمت امام حسین(ع) توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد.
عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت.
شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند.
ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد.
شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد مختار او را با آتش سوزاند.
عمروبن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد.
احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد.
عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد.
بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد.
اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید.



:: بازدید از این مطلب : 125
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
 
كهمن فرزند كسى هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند.

هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران:

روز 12 محرم به روایتی روز شهادت امام سجاد(ع) است و همچنین امروز مصادف است با ورود اسرا به کربلا به کوفه است.

سخنان امام سجاد با مردم کوفه


قافله حسينى را پس از عاشورا به سوى كوفه آوردند و براى آنان در كنار شهر، خيمه زدند. خاندان حسين(عليه السلام ) را - كه اكنون اسيران حكومت اموى شناخته مى شوند - در آن خيمه ها جا دادند. جارچيان حكومت ، در شهر نفرت و خيانت ، كوفيان را فرا مى خوانند تا از اسيران جنگى خويش ديدار كنند!

كوفيان هم ، بى شرمانه آمدند. آمدند براى تماشا! تماشاى بزرگترين ستم تاريخ بر اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ستمى كه كوفيان پايه هاى آن را بنيان نهاده بودند! على بن الحسين (عليه السلام ) از خيمه ها خارج مى شود.

حذيم بن شريك اسدى روايت گر آن صحنه مى گويد: على بن الحسين (عليه السلام ) با اشاره از مردم خواست تا قدرى آرام شوند. همه آرام شدند. امام برجاى ايستاد، سخنش را با ستايش پروردگار آغاز كرد و بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود فرستاد و سپس چنين فرمود:

هان اى مردم ! آن كه مرا مى شناسد، سخنى با او ندارم ولى آن كس كه مرا نمى شناسد، بداند كه من على بن الحسين فرزند همان حسين هستم كه در كنار رود فرات ، با كينه و عناد، سر مقدسش را از بدن جدا كردند بى اين كه جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!

من فرزند كسى هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اويم كه دشمنان انبوه محاصره اش كردند و در تنهايى و بى ياورى - بى آن كه كسى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد - به شهادتش رساندند. و البته اين گونه شهادت، - شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت - افتخار ماست !

هان ، اى مردم ، اى كوفيان !

شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه هايى را كه براى پدرم نوشتيد! نامه هاى سراسر خدعه و نيرنگتان را! در نامه هايتان با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولى او را كشتيد، به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!

واى بر شما! از آنچه براى آخرت خويش تدارك ديده ايد! چه زشت و ناروا، انديشيديد و برنامه ريختيد!

پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) را با كدام رو و با كدام چشم نگاه خواهيد كرد.

او به شما خواهد گفت : شما خاندان مراكشتيد، حرمتم را شكستيد، بنابراين از امت من نخواهيد بود.

سخنان امام سجاد (عليه السلام ) كه به اينجا انجاميد، صداى كوفيان به گريه بلند شد، وجدان هاى خفته براى چندمين بار بيدار شدند. كوفيان به ملامت و سرزنش خويش پرداختند! امام سجاد (عليه السلام ) به سخنان ادامه داد و فرمود:

خداى رحمت كند كسى را كه : رهنمودهاى مرا بپذيرد و سفارش هاى مرا كه در راستاى رضاى الهى و درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليه السلام ) اوست رعايت كند چه اين كه رسول خدا براى ما الگويى شايسته بود.

كوفيان يك صدا فرياد بر آوردند:

اى فرزند رسول خدا! تمامى ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماييم بى اين كه از اين پس ، روى بگردانيم و نافرمانى كنيم ! اكنون با كسى كه به جنگ شما برخيزد خواهيم جنگيد. و با كسى كه در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهيم داشت .ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهيم گرفت .

امام سجاد (عليه السلام ) در پاسخ كوفيان فرمود:

هرگز! هرگز تحت شعارهاى شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم كرد.

اى خيانت پيشگان مكار! ميان شما و آرمان هايى كه اظهار مى داريد فاصله ها و موانع ، بسيار است . آيا مى خواهيد همان جفا و پيمان شكنى كه با پدران و من داشتيد، دوباره درباره من روا داريد!

نه به خدا سوگند! هنوز جراحت هاى گذشته اى كه از شما بر تن داريم ، اليتام نيافته است . همين ديروز بود كه پدرم به شهادت رسيد در حالى كه خاندانش در كنار او بودند.

داغ هاى برجاى مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم اميرمؤ منان فراموش نشده است .طعم تلخ مصيبت ها هنوز در كامم هست و غم ها در گسترده سينه ام موج مى زند. در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!

امام سجاد (عليه السلام ) در پايان اين سخنان كه آتش ندامت و حسرت را درجان كوفيان برافروخت و مهربى اعتبارى و بى وفايى را براى هميشه بر پيشانى آنان زد، اندوه عميق خويش را با اين شعرها اظهار كرد و بر التهاب قلب ها افزود:

لا غرو اءن قتل الحسين و شيخه       قد كان خيرا من حسين و اءكرما

فلا تفرحوا يا اءهل كوفة بالذى       اصيب حسين كان ذلك اءعظما

قتيل بشط النهر نفسى فداؤ ه          جزاء الذى اءراده نار جهنما

يعنى : اگر حسين (عليه السلام ) كشته شد، چندان شگفت نيست .

در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!

چرا كه پدرش با همه آن ارزش ها و كرامت هاى برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اى كوفيان ! با آنچه نسبت به حسين روا داشتند، شادمان نباشيد. واقعه اى عظيم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادى بزرگ بود! جانم فداى او باد كه در كنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى كسانى است كه او را به شهادت رساندند.

امام سجاد (علیه السلام ) در مجلس عبیدالله بن زیاد

امام على بن الحسین (علیه السلام ) در مدت اقامت خویش در كوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ یك بار روى سخنش با مردم پیمان شكن كوفه بود، و بار دیگر در «دارالاماره» و در برابر عبیدالله بن زیاد.

با توجه به این كه امام سجاد (علیه السلام ) در جمع كاروانیان شهادت ، متمایز از دیگران بود، با ورود آنان به مجلس عبیدالله - والى كوفه - نخستین چیزى كه نظر عبیدالله را جلب كرد وجود مرد جوانى در میان آن كاروان بود.

عبیدالله كه گمان مى كرد در كاروان حسین (علیه السلام ) مردى باقى نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند از ماءموران خود درباره امام سجاد (علیه السلام )  توضیح خواست .

كینه و ناپاكى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد كه شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود كه تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند.

كینه و ناپاكى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد كه شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود كه تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند. امام سجاد (علیه السلام ) كه نیت و عزم عبیدالله را دریافته بود، به عبیدالله فرمود: اگر به راستى عزم كشتن مرا دارید، شخص امینى را ماءمور كنید تا از زنان و كودكان سرپرستى كند. عبیدالله با شنیدن این سخن ، از تصمیم خویش منصرف شد و گفت نه : تو خود همراه قافله خواهى بود.



:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 

خبرگزاری فارس: مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه خلخال گفت:حضرت زینب شیرزن کربلا الگوی بانوی اسلامی و ایرانی است.

خبرگزاری فارس: حضرت زینب الگوی بانوی اسلامی و ایرانی است
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، حجت‌الاسلام عزیزالله عابدی نمایندگی ولی فقیه در سپاه بسیج ناحیه خلخال غروب امروز در تجمع عظیم خواهران بسیجی و حلقه‌‌های صالحین و همایش زینبیون حضرت زینب را الگوی تمام عیار اسلامی و ایرانی برای بانوان عنوان کرد.

عابدی افزود: بانوان و خواهران مسئول تربیت صحیح فرزندان در خانواده هستند و در کنار این وظیفه، وظیفه‌ای دیگر نیز بر عهده دارند که آن پیروی از حضرت زینب در زندگی اجتماعی است.

وی خطاب به بانوان گفت: محصول تربیت صحیح حضرت فاطمه زهرا حضرت امام حسین (ع) و امام حسن (ع) و حضرت زینب (س) بود که هر کدام برای اسلام خدمات ارزشمندی را به یادگار گذاشته‌اند.

وی به رشادت شیرزن کربلا حضرت زینب (س) در مقابله با حوادث در کربلا و و وقایع بعد از واقعه عاشورا اشاره کرده و گفت صبوری این بانوی فداکار در مواجهه با مشکلات باید در زندگی امروزی شما خواهران تاثیرگذار باشد.

نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه خلخال گفت: تنها راهی که می‌تواند ما را در مسیر تعالی و اهداف حضرت زینب (س) و ائمه اطهار (ع) رهنمون سازد، حفظ حجاب و رعایت اخلاق اسلامی است که بانوان باید توجه داشته باشند که در دام شیطان گرفتار نشده و با حفظ حجاب در اجتماع و انتقال آن به فرزندان و جامعه دین خود را نسبت به حضرت زینب (س) ادا کنند.

به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل در این مراسم خطبه‌های حضرت زینب (س) قرائت شده و مداحان نیز در سوگ از دست دادن امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) بزرگ انتقال دهنده ارزشهای عاشورا مداحی کرده و جمع حاضر را به فیض رساندند.



:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجری قمری به دست ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.

به گزارش سیرنیوز؛ امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود. امام سجاد علیه السلام در اوضاع ناگوار اجتماعی آن روز که ارزش های دینی دست خوش تغییر و تحریف امویان قرار گرفته بود، مهمترین کار خویش را در زمینه برقراری پیوند مردم با خدا، با دعا آغاز کرد. چنین بود که مردم تحت تأثیر رو حیات آن حضرت قرار گرفتند و شیفته مرام و روش او شدند و بسیاری از طالبان علم و دانش در مسلک راویان حدیث او در آمدند و از سرچشمه زلال دانش وی که برخاسته از علوم رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علیه السلام بود، بهره ها جستند. شرایط، مقتضیات و رسالتها در عصر امام سجاد علیه السلام: اقتدار حکومتهای جبار و ظالم عصر، نظارت شدید و سختگیریهای بسیار بر مخالفان سیاسی بویژه شیعیان، سرکوبی قیامها با کشتارهای بی رحمانه، جهالت سیاسی و مذهبی مردم، شیوع بی دینی و مفاسد اخلاقی، و قلت یاران و مجاهدان واقعی، از جمله موانعی بودند که نگذاشتند امام سجاد علیه السلام به صورت مسلحانه قیام کنند. مردم مسلمان عصر امام علیه السلام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد علیه السلام، احیای مجدد اسلام ناب محمدی (ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت علیه السلام، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود. امام علیه السلام می باید در برابر حقایق سیاسی اسلام روشنگری می کردند بویژه که درباره امامت و رهبری و افشاگری علیه حکومتهای غاصب و ظالم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را برای مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهی آماده می ساختند. آن حضرت موفق شدند که در سخت ترین شرایط و با استفاده از ظریفترین شیوه های تبلیغاتی و مبارزاتی، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند. سرانجام امام علیه السلام در راه پایداری و استقامت در این جهاد مقدس، به مقام والای شهادت نایل شدند. نقش امام سجاد در تربیت موالی : "موالی" یعنی: عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده. همچنین از جمله موضوع شایع در قرن اول و دوم هجری تربیت موالی بود. این افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نیز آمادگی کسب علم و نیز با احساس ضعفی که ایشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند که آن را جبران کنند، به خوبی در زمینه حدیث کار کردند و در نتیجه توانستند در مدت زمانی کوتاه از فقها و محدثین مراکز عمده اسلامی شوند. این افراد در خانواده های مختلف عرب، تربیت شده بودند که طبعاً انگیزه های سیاسی و مذهبی جاری و مرسوم در آن قبایل و عشیره ها، به اینان نیز سرایت کرده بود، به ویژه کوفه، بیشتر گرایش شیعی داشت و "موالی" آن نیز چنین بودند، از این رو اهل بیت علیهم السلام نیز از این ویژگی برای تربیت موالی استفاده کردند. در این میان، سیاست علی بن الحسین علیه السلام شایان توجه بسیار است. امام می کوشید تا در مدینه، با تربیت طبقه "موالی"، راه را برای آینده باز کند. و اسلام صحیح و سلیم را به آنان (که زمینه کافی داشتند) انتقال دهد، پس با شخصیتی که امام داشت به شایسگی می توانست در روحیه موالی اثر بگذارد و احساسات شیعی را به آنان انتقال دهد. استاد "سید جعفر مرتضی" در تشریح سیاستهای امام سجاد علیه السلام و به منظور بخشیدن حیاتی نوین به مکتب جعفری، اشاره به این نکته دارد که آن حضرت غلامان را می خرید و آنان را آزاد می کرد، به طوری که به نوشته "سید الاهل" : غلامان این مسئله را دریافته، شور و شوق فراوانی داشتند که مشمول اقدام امام شوند. امام نیز در هر سال و ماه و روز و به مناسبت هرحادثه، آنان را آزاد می ساخت. به طوری که در مدینه قریب به یک لشگر از موالی آزاد شده و کنیزکان رهایی یافته، به سر می بردند که تمامی آنها از موالی امام سجاد علیه السلام بودند. و شمار آنها به 50 هزار تن یا بیشتر می رسید. مؤلف محترم "اعیان شیعه" نیز می نویسد: او سودانیان را می خرید، حال آنکه هیچ نیازی به آنان نداشت. استاد "سید جعفر مرتضی" پس از ذکر این مطالب نتایج متعددی از این مسئله می گیرد و می نویسد: یعنی نتیجه چنین سیاستی، این بود که موالی، اهل بیت علیهم السلام نمونه های انسانیت و اسلامیت به شمار می رفتند. و آمادگی کامل داشتند تا در شرایط گوناگون در کنار آنها قرار بگیرند، شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد "موالی" در مواقعی که علویین مورد ظلم قرار می گرفتند و یا بعضی از حکام به آنها ستم می کردند، به یاری آنها می شتافتند.



:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
وبلاگ «هم اندیشی دینی»
 

 

 
 
معاویه با در آمیختن فرهنگ اموی خود با فرهنگ روم، ارزش­های جامعه را به سوی دنیاپرستی و دوری از معنویت سوق داد. او در برابر نگاه های کنجکاو مردم ...
 

جریده اینترنتی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «هم اندیشی دینی» چنین آمده است:

 

ای کاش معاویه از‌‌ همان ابتدا به صورت علنی منکر اسلام می‌­شد و راه خود را از راه اسلام جدا می‌­کرد! در این صورت رفتار‌ها و انحراف­های او به پای اسلام نوشته نمی‌­شد، اما معاویه اسلام را دستاویز خود قرار داد تا عصاره­ی معنوی آن را بیرون بکشد و تفکر اومانیستی و دنیا دوستی را به آن تزریق نماید. او در واقع جامعه را از ایمان تهی کرد و فرهنگ دنیاگرایی را با نام اسلام بر مردم تحمیل نمود. تمام حقیقت دین، برقراری ارتباط انسان با عالم ملکوت است، و معاویه با حیله و تزویر خود مسیر اصلی شریعت محمدی را از حقیقت خود منحرف، و آن را به سوی تفکر اومانیستی روم سوق داد.

 

اگر می‌­بینیم در صحرای کربلا با نام دین در برابر امام حسین (علیه­السلام) می‌­ایستند و دینداری امام بر حق را مورد تردید قرار می‌­دهند. اگر می‌­بینیم که برای کشتن اولیای خداوند نام خدای متعال را بر زبان جاری می‌­سازند و به زعم خود تقرب الی الله پیدا می‌­کنند، و اگر می‌­بینیم که دلیل همه­ی ظلم­های خود به اباعبد الله الحسین و خانواده­اش را بغض امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) ـ که مظهر حق و تجلی اسلام راستین است ـ بیان می‌­کنند، همه و همه نتیجه­ی وارونه کردن پوستین دین و جداسازی عصاره­ی اصلی دین از پیکره­ی دین می‌­باشد.

کسانی که در مقابل نماز، سخن از ـ به اصطلاح ـ قلب پاک به میان می‌­آورند! کسانی که یک روز در مجلس عزاداری هستند و روز دیگر در مجلس رقص و آواز! و آن­گاه در عقیده­ی خود هر چیزی را به جای خود نیکو می‌­دانند! کسانی که دنیا در چشمشان بزرگ است و آخرت در نگاه‌شان کوچک! کسانی که اهل دنیا را تکریم می‌­کنند، و اهل عقبی را تحقیر! همه و همه دنباله­رو فرهنگ معاویه هستتند. تنها دوای این درد‌ها هم شستشو دادن جسم و جان خود با رایحه­ی خوش حکمت حسینی است؛ لذا برای کنار گذاشتن رذایل اخلاقی و اعتقادی باید دل به حکمت حسینی بسپاریم و چشمانمان را به یاد کربلا شستشو دهیم.

 

امام حسین (علیه­السلام) قیام کرد تا این نظام ارزشی و دروغین معاویه را رسوا سازد و انسان را از اسارت زمین و زیورهای دنیوی نجات دهد. آن حضرت قیام کرد تا راه فراموش شده­ی آسمان را به مردم نشان دهد، راهی که در آن، ارزش واقعی خود را در پشت کردن به تعلّقات دنیوی و رسیدن به قلّه­های معنویت و انسانیت ببینند. اصولا در مقام بصیرت عظمای امام حسین (علیه­السلام) دو شاخصه به چشم می‌­خورد: اولّین شاخصه آن است که در نزد ایشان تنها کسی که بزرگ است خدای سبحان است و دومین شاخصه هم این است که در نزد ایشان یزیدیان و معاویه­صفتان بسیار کوچک و حقیر هستند. از کوچکی آن­‌ها همین بس که عزّت خود را در کاخ­‌ها و مظاهر دنیوی می‌­دانند! زمین زیر پای انسان است و آسمان بالای سر او؛ امیرالمؤمنین (علیه­السلام) می‌­فرماید: «قِیمَةُکُلِ‏امْرِئٍ‏ مَا یُحْسِنُه‏؛ ارزش واقعی هر کس به اندازه­ی چیزی است که دوست می‌دارد». کسی که شیفته­ی دنیا شود ارزشش به اندازه­ی‌‌ همان دنیا خواهد بود، و کسی که عاشق خدا و عالم ملکوت شود، به چنان قیمتی دست پیدا می‌­کند که جز خداوند، کسی ارزش واقعی او را نمی‌­داند. کسی که معشوقش را دنیا قرار دهد، خود را به حقارت کشانده و کسی که معشوقش را در آسمان­‌ها جستجو کند، به عزت و سربلندی دست می‌­یابد. در قرآن کریم آمده است که: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَ‌ها؛ ما آن­چه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم». [1] ‏ همه­ی چیزهایی که روی زمین هستند، تنها زینت زمین است، نه زینت انسان! مقام انسان بالا‌تر از آن است که دنیا بتواند زینت و مایه­ی افتخار او باشد. زینت انسان تنها در ارتباط با عالم معنا و خلوت با خدای یکتا است.

یزیدیان و معاویه صفتان، پوچ هستند، چون ارزش خود را در دنیا می‌­دانند، و حسینیان بزرگ و عزیز هستند، چون دل از دنیا برکندند و با عالم ملکوت پیوند خوردند.

 

اشاره:

 

وجود مقدس علی (علیه­السلام) بهترین ملاک برای ارزیابی دین صحیح از دین ناصحیح است. روی همین اساس است که پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) فرمود: «عَلِیٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُّ مَعَه». معاویه که سعی در وارونه جلوه دادن اسلام دارد، تمام تلاش خود را به کار بست تا چهره­ی علی (علیه­السلام) را وارونه جلوه دهد و او را از چشم مردم بیندازد. در کتاب شریف الغدیر چنین آمده: معاویه به «سمر؟ بن جندب» یکصد هزار درهم بخشید، تا روایتی را علیه علی (علیه­السلام) جعل کند. معاویه می‌­خواست: آیه­ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضى از مردم، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» [2] ـ که در به تصریخ شیعه و سنی در لیله المبیت در حق علی (علیه­السلام) نازل شده بود، ـ به نام «ابن ملجم مرادی» کند و در مقابل شهادت دهد که این آیه در حق علی (علیه­السلام) نازل شد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فی‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام‏؛ و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏شود (در ظاهر، اظهار محبّت شدید مى‏کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏گیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسخت‏‌ترین دشمنانند.» [3] ‏سمره بن جندب که این کار را دروغ بزرگی می‌­دانست، از انجام آن امتناع ورزید، تا این­که بالأخره آخرت خود را در مقابل چهارصد هزار درهم فروخت و این عمل ننگین را انجام داد! [4]

 

معاویه در آخر خطبه­ی خود می‌­گفت: «اللهم إنَّ اباتراب ألحد فی دینک، و صدّ عن سبیلک، فالعنه لعنا وبیلا؛!!! خداوندا! علی دینت را به الحاد کشانده و راه تو را مسدود کرده، پس...!!!». آن­گاه به همه­ دستور داد تا در منبرهای خود امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) را این­گونه لعن کنند. قوی از بی‌امیه نزد معاویه رفتند و به او گفتند: تو در مورد علی به آرزوی خود رسیدی؛ چرا دست این مرد بر نمی‌­داری؟! معاویه گفت: به خدا قسم این کار را ترک نمی‌­کنم تا آن­که بچه­‌ها با بغض او بزرگ شوند و بزرگ­تر‌ها با کینه­ی او به پیری برسند و (در آینده) هیچ کس فضیلتی از او به یاد نداشته باشد.


پی نوشت‌ها: [1]. سوره­ی کهف، آیه­ی18. [2]. سوره­ی بقره، آیه­ی 207. [3]. سوره­ی بقره، آیه­ی204. [4]. الغدیر، جلد2، صفحه­ی


:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
کلام‌هایی کوتاه و پرمحتوا از امام سجاد (ع)؛
 

 

 
 
هر کس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى‌کند که از او راضى و خوشنود است ...
 

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ کلمات گوهربار اهل‌بیت (ع) بالاترین پشتوانه فرهنگ بالنده انقلاب اسلامى است که توصیه‌های فراوانی به فراگیری و به کارگیری آنها در زندگی روزمره شده؛ در اینجا چند کلام کوتاه و پرمحتوا از امام سجاد (ع) ارائه می‌شود.


1. إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَ کَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَ قِلَّهُ ریائِهِ، وَ حِلْمُهُ، وَ صَبْرُهُ، وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.
همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رها کردن سخنان و حرف‌هایى است که به حال او و دیگران سودى ندارد، از ریا و خودنمایى دورى جستن، در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.
«تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11»
 

پاداش کسی که برای رضای خدا ازدواج کند


2. مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَوَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بتَاجِ الْمَلَکِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.
هر کس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج کند و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى‌گرداند.
«مشکاه الأنوار: ص 166»


3. کانَ [رسولُ الله] إذا أوَى إلىَ مَنزِلِهِ، جَزَّءَ دُخُولَهُ ثَلاثَةَ أجزَاءٍ: جُزءاً لِلَّهِ، وَجُزءاً لِأهلِهِ، وَجُزءاً لِنَفسِهِ.
پیامبر صلی الله علیه و آله وقت خود را در منزل به سه قسمت می‌کرد: بخشی برای (عبادت) خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش.
«مکارم الأخلاق، ج 1، ص 44»


گناهانی که باعث نزول عذاب می‌شوند


4. وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم.
گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند عبارتند از ستم کردن به شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
«معانى الاخبار، ص 270»
 

5. ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابهِمْ، وَإشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ ‏عَلی خَطیئَتِهِ.
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنها، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی ‏که برای آخرت و دنیایش مفید باشد و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.‏

«تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3»


تمام خوبی‌های دنیا و آخرت در چیست؟


6. رَأیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ.
تمام خیرات و خوبی‌های دنیا و آخرت را در چشم‌پوشی و قطع طمع از زندگی و اموال دیگران می‌بینم.
‏«اصول کافی: ج 2، ص 320»


7. إیّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُکَ بِأَکْلَةٍ أوْ أَقَلّ مِنْ ذلِکَ وَإیّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونا فى کِتاب ِاللّهِ.
بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق؛ چون که او به یک لقمه نان و چه بسا کمتر از آن هم، تو را مى‌فروشد و مواظب باش از دوستى و صحبت کردن با کسى که قاطع صله رحم مى‌باشد؛ چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم.
«تحف العقول ص 202، بحارالا نوار: ج 74، ص 196، ح 26»


خصلت‌هایی که اگر کسی داشته باشد ایمانش کامل خواهد شد


8. أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَمَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَلَقِیَ رَبَّهُ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقاءُ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس، وَصِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَالاْ سْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ النّاسِ، وَحُسْنِ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.


هر کس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى‌کند که از او راضى و خوشنود است:
 

1. خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقع و چشم داشتى، به مردم خدمت کند.
2. راستگویى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى
3. حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى
4. خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود

«مشکاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48»


9. إنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلى یَسارِکَ فَاعْتَذَرَ إلَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.
چنانچه شخصى تو را بدگویى کند و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیرا باش.

«مشکاه الأنوار: ص 229، س 10، بحارالأنوار: ج 78، ص 141، ح 3»


حق شکم بر انسان


10. وَ أمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَلیل مِنَ الْحَرامِ وَ لا لِکَثیر، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِى الْحَلالِ.
حقى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهى، بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جویى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمایى.

«تحف العقول: ص 186، بحارالأنوار: ج 71، ص 12، ح 2»


11. و اما حق الصغیر فرحمته و تثقیفه و تعلیمه و العفو عنه و الستر علیه و الرفق به و المعونة له و الستر علی جرائر حداثته فانه سبب للتوبة و المداراة له و ترک مما حکته فان ذلک ادنی لرشده.


و اما حق کودک، مهر ورزیدن به او، پرورش و آموزش وی و گذشت و پرده‌پوشی از خطاهای کودکانه وی و نرمش و کمک کردن به اوست؛ زیرا سبب توبه، مدارا و تحریک نکردن او و نیز کوتاهترین راه برای رشد او خواهد بود.
«رساله حقوق امام سجاد علیه السلام»
 

خداوند از چه مردانی راضی‌تر است؟


12. و ان ارضاکم عند الله اسبقکم علی عیاله.
خداوند از مردانی راضی‌تر است که در مخارج عائله گشایش دهند.
«بحار ج 104 ص73 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام»


13. و اما حق رعیتک بملک النکاح فان تعلم ان الله جعلها سکنا و مستراحا و انسا و واقیة و کذلک کل واحد منکما یجب ان یحمد الله علی صاحبه و یعلم ان ذلک نعمة منه علیه و وجب ان یحسن صحبة نعمة الله و یکرمها و یرفق بها و ان کان حقک علیها اغلظ و طاعتک بها الزم فیما احببت و کرهت ما لم تکن معصیة فان لها حق الرحمة و الموانسة و موضع السکون الیها قضاء اللذة التی لابد من قضائها و ذلک عظیم و لا قوة الا بالله.
 
و اما حق همسرت آن است که بدانی خداوند متعال با آفرینش او وسیله آرامش و رفاه و انس و نگهداری تو را فراهم نموده است. هر کدام از شما زن و مرد بر نعمت وجود دیگری خدا را سپاس گوید و بداند که این نعمت الهی است. بر او و بر تو واجب است که نعمت الهی را گرامی داشته و در معاشرت با او خوشرفتاری و رفق پیشه کنی اگر چه حق تو بر زن سخت‌تر و رعایت محبوب و مکروه تو (اگر زیاده خواهی نباشد) بر او لازم‌تر است، ولی زن حق مهربانی و انس بر تو دارد و جایگاه آرامش و آسایش غریزه‌ای است که گریزی از آن نیست و این حق بزرگی است.
«رساله حقوق امام سجاد علیه السلام»



:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 

 

حجت‌الاسلام عالی با بیان اینکه قیام امام حسین(ع) تنها برای شرابخواری یزید یا برای ایجاد حکومت اسلامی نبود گفت: یزید نه تنها بستر ساز منکر در زمان خود بود، بلکه برای تاریخ بستر سازی منکر می‌کرد.

به گزارش صراط، در شب پنجم مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) در حسینیه امام خمینی(ره) که در حضور مقام معظم رهبری برگزار شد، حجت‌الاسلام مسعود عالی استاد حوزه علمیه قم با اشاره به نامه امام حسین(ع) به محمد حنفیه درباره قیامش برای امر به معروف و نهی از منکر، با طرح این سوال که این چه منکر و چه معروفی بود که امام حسین(ع) برای آن چنین قیام عظیمی انجام داد، گفت: آیا این قیام فقط برای فسق و فجور و شراب‌خواری یزید بود.

 

* قیام امام حسین(ع) تنها برای شرابخواری یزید نبود

 

وی با اشاره به حادثه حره در سال 63 در مدینه منوره رخ داد، افزود: مردم مدینه در آن قیام به همین دلیل بر یزید شوریدند که او فاسق و شرابخوار است؛ آنها عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه را به شام و نزد یزید فرستادند تا ببینند که آیا مخالفت امام حسین(ع) با یزید درست بود یا نه و عبدالله خبر داد که ما در شام دعا می‌کردیم که مبادا بر ما باران سنگ نازل نشود.

حجت‌الاسلام عالی ادامه داد: مردم مدینه پس از گزارش عبدالله قیام کردند و سردمداران یزید را از شهر اخراج کردند و یزید لشکری فرستاد که در منطقه حره مستقر شد و به مردم مدینه اولتیماتوم داد اما آنان قبول نکردند و لشکر در حالی وارد مدینه شد که به فرمان فرمانده‌اش جان و مال و ناموس مردم این شهر 3 روز مباح شده بودند و فجایع بزرگی رخ داد.

 

* قیام امام حسین(ع) تنها برای ایجاد حکومت اسلامی نبود

 

این استاد حوزه علمیه قم، در ادامه با طرح این سوال که آیا معروفی که امام حسین(ع) برای آن قیام کرد، حکومت اسلامی در کوفه بود، گفت: این عباس همین را فهمید و به امام(ع) گفت که کوفیان با پدرت و برادرت وفا نکردند.

وی با اشاره به طبقات منکر و معروف افزود: تمام گناهان منکر است چه صغیره باشد چه کبیره و حتی در روایت است که بدترین گناهان آن است که آن را کوچک بشماریم چراکه این کوچک شمردن گناه به معنی نگاه متکبرانه به خداست.

حجت الاسلام مسعود عالی در ادامه سخنان با طرح این سوال که روح و ریشه گناهان چیست که امام حسین(ع) علیه این منکر قیام کرد، مثالی زد و گفت: کسی که شرابخوار است گناهکار است، کسی که کارخانه تولید شراب دارد گناهش از او بیشتر است اما کسی که برای شکستن قبح شرابخواری تلاش می‌کند از همه اینها گناهکارتر است.

 

* فرهنگ‌سازی منکر با هنر از هر گناهی بدتر است

 

وی با اشاره به تلاش‌ها برای فرهنگ‌سازی منکر با هنر و بسترسازی منکر، افزود: امروز 78 درصد سینمای جهان در اختیار هالیوود است و اگر از این سینما دو عنصر هرزگی و خشونت را حذف کنیم چیزی از آن نمی‌ماند و تمام هالیوود توسط 7 شرکت صهیونیستی اداره می‌شود.

حجت الاسلام عالی در ادامه با بیان اینکه یزید نه تنها بستر ساز منکر در زمان خود بود، تصریح کرد: یزید برای تاریخ بستر سازی می‌کرد همانگونه که معاویه گفت تا نام پیامبر اسلام(ص) را دفن نکنم از پا نخواهم نشست.

 

* امام حسین(ع) برای دولت مستقر اهل بیت(ع) قیام کرد

 

وی با بیان اینکه حکومت اسلامی حق ولی معصوم است و هر حکومت دیگری غاصب است، افزود: امام حسین(ع) باید به کوفه می‌رفت تا حجت را تمام کند اما امام حسین(ع) به دنبال دولت مستعجل اهل بیت(ع) نبود بلکه به دنبال مستقر ولایت بود.

حجت الاسلام عالی با اشاره به روایتی امام باقر(ع) از شب عاشورا که امام حسین(ع) فرمود فردا در این منطقه همه شهید می‌شوید اما مهدی ما خواهد آمد و ما برمی‌گردیم، تاکید کرد: قیام امام حسین(ع) خشت اول و بذری است که برای ظهور و دولت مستقر اهل بیت(ع) گذاشته شد.

وی با اشاره به شعار «یالثارات الحسین(ع)» یاران امام زمان(عج) افزود: پس از دوران امام زمان(عج) رجعت شروع می‌شود و اولین رجعت، رجعت امام حسین(ع) است و ایام الله سه روز است روز ظهور، روز رجعت و روز قیامت که امام حسین(ع) در راس همه این روزهاست.

حجت الاسلام مسعود عالی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شهادت امام سجاد(ع) وظیفه آن امام همام(ع) پس از قیام عاشورا را نگهداشتن یاران باقی مانده و تربیت یاران جدید دانست و گفت: امام سجاد (ع) پیام عاشورا را با گریه و دعا به مردم رساند و او بود که با صحیفه سجادیه آغازی بر نهضت باقریه و جعفریه بود.



:: بازدید از این مطلب : 141
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 مردم مسلمان شهر مالاتیای ترکیه همگام با دیگر مسلمانان این کشور در ایام ماه محرم و به مناسبت عاشورای حسینی مراسم عزاداری و ماتم برپا کردند.

خبرگزاری فارس: برگزاری مراسم عزاداری محرم در شهر مالاتیای ترکیه
  •  
  •  
  •  

به گزارش دفتر خبرگزاری فارس در ترکیه، مردم مسلمان شهر مالاتیای ترکیه و محبان اهل بیت (ع) و امام حسین (ع) همگام با دیگر مسلمانان این کشور در ایام ماه محرم و به مناسبت عاشورای حسینی با تجمع در مسجد مولانای این شهر مراسم عزاداری و ماتم برپا کردند.

در این مراسم که بعد از اقامه نماز مغرب آغاز شد، علی چالار روحانی مسجد طی سخنانی با اشاره به تکامل فطرت و ذات انسان و الگو گرفتن از برخی شخصیت های شناخته شده تصریح کرد که قرآن کریم به صراحت این الگوها را معرقی کرده و این الگوها حضرت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آن حضرت هستند. وی تاکید کرد که در میان اهل بیت (ع) رسول اکرم (ص) امام حسین (ع) و زندگی آن حضرت جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان جهان دارد.

چالار در ادامه به تصمیم امام حسین (ع) برای خروج از مدینه به مقصد کربلا با اهل بیت خود اشاره کرد و گفت آن حضرت در پاسخ به این سوال که چرا خاندان خود را به همراه می بری؟ تصریح کرد که راضی به رضای خداست و لذا مسلمانان باید این درس مهم را از امام حسین (ع) فراگیرند.

وی اعتماد بنفس را یکی دیگر از ویژگی های امام حسین (ع) برشمرد و افزود احترام به سایرین از دیگر خصوصیات بارز آن حضرت بوده و همگی این ویژگی ها درس هایی است که باید از آن حضرت آموخت.

چالار در خاتمه با اشاره به برخی وقایع کربلا و عاشورا گفت که درس دیگری که از عاشورا باید فراگرفت، پی بردن به اشتباه و توبه کردن است، کما اینکه حر بن یزید ریاحی پشیمان شد و نزد امام حسین (ع) آمد و توبه کرد و سپس علیه سپاه دشمن جنگید و شهید شد.



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 استاد حوزه علمیه قم با اشاره به به اینکه هدف قیام امام حسین(ع) خشنودی و رضایت خدا بود، تصریح کرد: حضرت علی (ع) به دلیل دنیاپرستی برخی افراد خانه نشین شد.

خبرگزاری فارس: هدف قیام امام حسین(ع) خشنودی و رضایت خداوند بود
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرگزاری فارس از قم حجت‌الاسلام والمسلمین حبیب الله فرحزاد دوشنبه شب در جمع زائران و عزاداران حسینی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) با اشاره به اینکه ذکر صلوات برکات و خاصیت‌های فراوانی دارد، اظهار کرد: خشنودی خداوند استجابت دعا و رشد اعمال از مهم‌ترین برکات ذکر دائم صلوات است. 

وی با تاکید بر اینکه در عالم بالاتر از خشنودی خدا وجود ندارد، تصریح کرد: هدف قیام امام حسین (ع) خشنودی و رضایت خدا بود که اهل‌بیت و یاران ایشان به آن دست پیدا کردند. 

کارشناس برنامه سمت خدا با اشاره به اینکه واقعه عاشورا حاوی پیام‌های اخلاقی بسیاری است، خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین پیام‌های واقعه عاشورا عدم وابستگی به دنیا است.

فرحزاد با تاکید بر اینکه محبت به خدا که منشا تمام خوبی‌ها است باید در دل افراد به جای حب به دنیا قرار گیرد، اضافه کرد: در خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه عشق به دنیا مورد مذمت قرار گرفته شده است.

وی با اشاره به اینکه دنیا و نعمت‌های خدا مورد مذمت نیستند، تصریح کرد: آنچه که مورد مذمت قرار می‌گیرد تعلق و وابستگی به دنیا است.

استاد حوزه علمیه قم حب دنیا را سرچشمه تمام گناهان دانست و اضافه کرد: جنایات و فسادهایی که رخ می‌دهد به دلیل رسیدن به مقام، ثروت و دنیا پرستی است.

 

* حضرت علی(ع) به دلیل دنیاپرستی برخی افراد خانه نشین شد

فرحزاد با تاکید بر اینکه عاشقان دنیا همچون عمر بن سعد در دنیا و آخرت گرفتار هستند، اضافه کرد: بسیاری از لشکریان شمر و عمر بن سعد به نیت جایزه یزید و پست و مقام مقابل امام حسین(ع) لشکرکشی کردند.   

وی با اشاره به اینکه پست و مقام موجب شد که حضرت علی(ع) خانه نشین شود، تصریح کرد: برخی افراد حضرت زهرا(س) را نیز به دلیل غصب زمین فدک شهید کردند که نشان از حب دنیاپرستی دارد.

 

* افراد بی‌جنبه و بی‌ظرفیت مدیر نشوند

کارشناس برنامه سمت خدا با تاکید بر اینکه کسانی که ملکه عدل و خویشتن داری دارند باید به قدرت برسند، اضافه کرد: مقام و ریاست پرستی بسیاری از افراد را به زمین زده است.

فرحزاد با اشاره به اینکه کسانی که میز ریاست را می‌پذیرند باید جنبه و ظرفیت آن را نیز داشته باشند، خاطرنشان کرد: مدیریت موضوع حساسی است که افراد با لیاقت و با ایمان باید آن را بپذیرند.

 

* بالاترین افتخار ایرانیان سلمان فارسی است

وی در بخش دیگری از سخنان خود به فضیلت سلمان فارسی اشاره و اظهار کرد: نخستین و برترین پیرو پیامبراکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) سلمان فارسی بوده است که این بالاترین افتخار برای ایرانیان محسوب می‌شود.

این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه سلمان فارسی به جایگاه والایی رسیده بود که حضرت زهرا(س) مشتاق دیدن وی می‌شد، تصریح کرد: کسانی که مثل سلمان فارسی در عهد خود ثابت قدم می‌مانند و پیرو پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) می‌شوند، به سعادت دنیوی و اخروی می‌رسند.

* دل‌های پاک را به سمت اهل‌بیت(ع) سوق دهیم

فرحزاد در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به اینکه گاهی یک حدیث اهل‌بیت(ع) موجب می‌شود افراد رفتار زندگی خود را تغییر دهند، اظهار کرد: دل‌های پاک در کشور بسیار فراوان است اما باید بستری فراهم شود و از اهل‌بیت(ع) تبلیغ کنیم.  



:: بازدید از این مطلب : 144
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()